تاریخ اسپانیا: هر آنچه باید در مورد آن بدانید (مختصر و جامع)

مختصری از تاریخ اسپانیا

تاریخ اسپانیا: هر آنچه باید در مورد آن بدانید (مختصر و جامع)

اسپانیا، سرزمینی در جنوب غربی اروپا، از دیرباز به واسطه موقعیت استراتژیک خود در تقاطع تمدن ها، تاریخی پرفراز و نشیب و مملو از رویدادهای سرنوشت ساز را تجربه کرده است. این کشور که امروزه به تنوع فرهنگی و غنای تاریخی اش شهره است، از دوران باستان تا به امروز، شاهد ظهور و افول تمدن های بزرگ و تغییرات عمیق اجتماعی و سیاسی بوده است. تاریخ اسپانیا تابلویی رنگارنگ از همزیستی و تقابل فرهنگ های گوناگون است که هویت منحصر به فرد این کشور را شکل داده.

از همان ابتدای شکل گیری نخستین اجتماعات انسانی در شبه جزیره ایبری، تا دوران امپراتوری روم و سپس ورود ویزیگوت ها، مسیر تاریخ اسپانیا دستخوش تحولات عظیمی شده است. نقطه عطف دیگر، ورود مسلمانان و شکل گیری تمدن باشکوه اندلس بود که برای قرن ها شبه جزیره را در کانون علم و هنر جهان قرار داد. در ادامه، دوران بازپس گیری (رِکونکیستا) توسط پادشاهی های مسیحی، پایه های اسپانیای متحد را بنا نهاد و با کشف قاره آمریکا، این کشور به یکی از بزرگ ترین امپراتوری های تاریخ تبدیل شد. فراز و نشیب های قرون بعدی، از جمله جنگ های داخلی، دیکتاتوری و بالاخره گذار به دموکراسی، اسپانیا را به کشوری مدرن و پویا تبدیل کرده است. در این مرور مختصر، به مهم ترین ادوار و رویدادهای تاریخی اسپانیا می پردازیم تا درک بهتری از ریشه های این تمدن غنی به دست آوریم.

دوران باستان و رومی شدن ایبریا (پیش از میلاد تا قرن پنجم میلادی)

شبه جزیره ایبریا، که امروزه اسپانیا و پرتغال را شامل می شود، از بیش از یک میلیون سال پیش محل زندگی انسان سانان بوده است. قدیمی ترین آثار حضور انسان در این منطقه به حدود 35,000 سال پیش بازمی گردد که نقاشی های مشهور غار آلتامیرا گواه زنده ای بر هنر و توانایی های انسان های اولیه کرومانیون هستند. ساکنان اولیه این شبه جزیره، اقوام ایبریایی، سلت ها و باسک ها بودند که هر یک فرهنگ و تمدن خاص خود را داشتند. ایبریایی ها در سواحل مدیترانه و سلت ها در مناطق اقیانوس اطلس نشین زندگی می کردند، و ترکیب این دو قوم، سلتی بری ها را به وجود آوردند.

نفوذ تمدن های مدیترانه ای

در حدود 1100 سال پیش از میلاد، تمدن های پیشرفته مدیترانه ای مانند فنیقی ها و یونانی ها به سواحل ایبریا راه یافتند. فنیقی ها، که دریانوردان و بازرگانان ماهری بودند، نخستین ارتباطات دریایی را با این شبه جزیره برقرار کردند و شهرهای تجاری مهمی نظیر کادیس را تأسیس نمودند. پس از آن ها، یونانی ها نیز به تجارت با ایبریا پرداختند و آثار فرهنگی خود را در این سرزمین باقی گذاشتند. کارتاژها، که از نوادگان فنیقی ها بودند و در شمال آفریقا مستقر بودند، به تدریج نفوذ خود را در جنوب ایبریا گسترش دادند. این نفوذ به درگیری های بزرگ میان کارتاژ و جمهوری روم، معروف به «جنگ های پونیک»، منجر شد که شبه جزیره ایبریا صحنه اصلی بسیاری از نبردهای آن بود. در نهایت، با پیروزی روم، دوران تسلط کارتاژ به پایان رسید.

هیسپانیا رومی

پس از پیروزی رومیان در جنگ های پونیک، شبه جزیره ایبریا تحت سلطه جمهوری روم درآمد و به مدت شش قرن با نام «هیسپانیا» بخشی از امپراتوری روم بود. رومیان، فرهنگ، زبان، قوانین، و زیرساخت های خود را به این منطقه آوردند. زبان لاتین، که پایه و اساس زبان اسپانیایی امروزی است، در سراسر شبه جزیره رواج یافت و مسیحیت نیز در اواخر دوران رومی به دین اصلی مردم تبدیل شد. هیسپانیا برای امپراتوری روم اهمیت اقتصادی فراوانی داشت و به عنوان منبع غله، طلا، نقره، روغن زیتون و شراب، نقش حیاتی ایفا می کرد. امپراتورانی نظیر هادریانوس و تراژان، و همچنین فیلسوفی چون سنکا، از اهالی هیسپانیا بودند که نشان دهنده اهمیت این منطقه در تمدن روم است.

پادشاهی ویزیگوت ها و گذار به قرون وسطی (قرن پنجم تا هشتم میلادی)

با اضمحلال امپراتوری روم در قرن پنجم میلادی، شبه جزیره ایبریا شاهد ورود قبایل ژرمن شد. وندال ها، سوئبی ها و آلن ها از کوه های پیرنه گذشتند و وارد این سرزمین شدند. این تهاجمات به بی ثباتی و فروپاشی نظام اجتماعی و اقتصادی رومی منجر شد.

استقرار پادشاهی ویزیگوت ها

در این میان، ویزیگوت ها (قبایل گوت غربی) که پیش از این در بخش هایی از فرانسه امروزی مستقر بودند، به تدریج وارد ایبریا شدند. آن ها تحت فرماندهی پادشاهانی مانند آلاریک و والیا، به مقابله با دیگر قبایل ژرمن پرداختند و سرانجام توانستند یک پادشاهی قدرتمند را در شبه جزیره ایبریا بنیان نهند که تا اوایل قرن هشتم میلادی دوام آورد. پادشاهی ویزیگوت ها تلاش کرد تا وحدت سیاسی نسبی را در این منطقه ایجاد کند. در ابتدا، ویزیگوت ها پیرو مذهب آریانیسم (یکی از شاخه های مسیحیت) بودند، اما به تدریج به مذهب کاتولیک گرویدند و این تغییر مذهبی توسط پادشاه ریکارد در سال 587 میلادی، نقش مهمی در وحدت مذهبی و فرهنگی شبه جزیره ایفا کرد. قوانین ویزیگوتیک، که برگرفته از حقوق رومی و آداب و رسوم ژرمنی بود، چارچوب حقوقی مهمی را برای این دوران فراهم آورد.

جامعه اسپانیا در عصر ویزیگوت ها به سه دسته تقسیم می شد: توانگران، بینوایان، و یهودیان. این شکاف عمیق اجتماعی نشان می دهد که ورود اعراب و سقوط سلطنت ویزیگوت ها برای بسیاری از یهودیان و طبقات محروم، کمتر از یک تغییر حاکمیت به شمار می رفت و چه بسا با امید به بهبود همراه بود.

اوج و افول اندلس اسلامی (قرن هشتم تا پانزدهم میلادی)

یکی از درخشان ترین و تأثیرگذارترین دوران تاریخ اسپانیا، مربوط به حکومت مسلمانان بر شبه جزیره ایبریا است که به «اندلس» معروف شد. این دوران که نزدیک به هشت قرن به طول انجامید، تأثیرات عمیقی بر فرهنگ، هنر، علم و جامعه اسپانیا گذاشت.

فتح شبه جزیره توسط مسلمانان (711 میلادی)

در سال 711 میلادی، نیروهای مسلمان به فرماندهی طارق بن زیاد و موسی بن نصیر، از تنگه جبل الطارق (که نامش را از طارق بن زیاد گرفته) عبور کرده و وارد شبه جزیره ایبریا شدند. سرعت فتوحات آن ها حیرت انگیز بود و در مدت کوتاهی، بیشتر مناطق تحت تسلط پادشاهی ویزیگوت سقوط کردند. این پیروزی سریع، نشان دهنده ضعف داخلی پادشاهی ویزیگوت و عدم رضایت بخشی از مردم محلی بود که مسلمانان را به چشم رهایی بخش می دیدند.

دوران طلایی اندلس (الاندلس)

پس از فتح، اسپانیای اسلامی یا «الاندلس» به یکی از پیشرفته ترین و متمدن ترین مناطق جهان تبدیل شد. کوردوبا، پایتخت خلافت اموی در اندلس، به شهری بزرگ و پرشکوه با کتابخانه های عظیم، حمام ها و خیابان های سنگ فرش شده تبدیل شد که از مراکز اصلی علم، فلسفه، پزشکی، نجوم و معماری در آن زمان به شمار می رفت. در این دوران، همزیستی مسالمت آمیز میان مسلمانان، مسیحیان و یهودیان (معروف به «کانبیبنسیا») رواج داشت و دانشمندان و هنرمندان از هر سه دین، در کنار یکدیگر به تولید علم و فرهنگ مشغول بودند. این عصر به قدری درخشان بود که بسیاری از پیشرفت های علمی و فرهنگی اروپا در قرون بعدی، ریشه در دستاوردهای اندلس داشت.

آغاز و پیشروی رِکونکیستا (بازپس گیری مسیحیان)

هم زمان با اوج گیری تمدن اسلامی در جنوب، پادشاهی های کوچک مسیحی در شمال شبه جزیره (مانند کاستیل، لئون، آراگون و پرتغال) شروع به گسترش نفوذ و بازپس گیری تدریجی سرزمین های تحت کنترل مسلمانان کردند. این فرآیند که «رِکونکیستا» (Reconquista) نام گرفت، برای قرن ها ادامه یافت و مجموعه ای از جنگ ها، مذاکرات و تغییر و تحولات سیاسی و نظامی را شامل شد. نبردهای کلیدی مانند «لاس ناواس د تولوسا» در سال 1212 میلادی، نقطه عطفی در پیشروی مسیحیان به سمت جنوب بود.

سقوط گرانادا (1492 میلادی)

رِکونکیستا در سال 1492 میلادی با سقوط گرانادا، آخرین پایگاه مسلمانان در شبه جزیره ایبریا، به پایان رسید. این رویداد، که هم زمان با کشف قاره آمریکا توسط کریستف کلمب بود، نقطه ی عطفی در تاریخ اسپانیا و جهان به شمار می آید. با سقوط گرانادا، اسپانیای مسیحی به وحدت سیاسی و مذهبی دست یافت، هرچند این وحدت با اخراج یهودیان و مسلمانان (موریسکوها) همراه بود که پیامدهای اقتصادی و فرهنگی عمیقی برای این کشور داشت.

عصر طلایی و امپراتوری اسپانیا (قرن پانزدهم تا هفدهم میلادی)

سال 1492 میلادی، تنها پایان رِکونکیستا نبود، بلکه آغاز عصر طلایی اسپانیا و ظهور یک امپراتوری جهانی بی نظیر بود.

پادشاهان کاتولیک (فردیناند و ایزابل)

ازدواج فردیناند دوم آراگون و ایزابل یکم کاستیل در سال 1469 میلادی، پایه های وحدت اسپانیا را استوار کرد. این دو پادشاه، که به «پادشاهان کاتولیک» معروف شدند، نقش محوری در تکمیل رِکونکیستا، تأسیس تفتیش عقاید (انکیزیسیون) و سرمایه گذاری بر روی سفر کریستف کلمب داشتند. کشف قاره آمریکا در سال 1492، آغازگر سرازیر شدن ثروت های بی کران (طلا و نقره) از «دنیای جدید» به اسپانیا بود که این کشور را به قدرتمندترین نیروی اروپا و جهان تبدیل کرد. سیاست های وحدت مذهبی آن ها، هرچند از نظر انسانی بحث برانگیز بود، اما به استحکام قدرت مرکزی و تشکیل یک هویت ملی کمک کرد.

دودمان هابسبورگ و اوج امپراتوری

با روی کار آمدن دودمان هابسبورگ، به ویژه در دوران شارل اول (که به شارلکن یا کارلوس پنجم نیز شناخته می شود) و پسرش فیلیپ دوم، اسپانیا به اوج قدرت و گستردگی خود رسید. «امپراتوری بی غروب» اسپانیا، شامل بخش های وسیعی از آمریکا، فیلیپین، ایتالیا، هلند و بلژیک بود. ثروت حاصل از مستعمرات و نیروی نظامی قدرتمند، اسپانیا را به یک ابرقدرت جهانی تبدیل کرد. در این دوره، فرهنگ و هنر اسپانیا نیز به اوج شکوفایی خود رسید و هنرمندانی مانند ال گرکو و ولاسکز، و نویسندگانی چون میگل د سروانتس (خالق دن کیشوت)، آثار جاودانه ای خلق کردند که این دوره را به «عصر طلایی» اسپانیا معروف ساخت.

آغاز انحطاط امپراتوری

با وجود شکوه و عظمت، امپراتوری اسپانیا در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم با چالش های بزرگی روبه رو شد. جنگ های مداوم و پرهزینه در اروپا (مانند شورش هلند، جنگ های مذهبی با فرانسه و نبرد با انگلستان)، مدیریت نامناسب ثروت های آمریکایی و تورم ناشی از آن، به تدریج پایه های اقتصادی و نظامی امپراتوری را تضعیف کرد. شکست ناوگان بزرگ اسپانیا (آرمادا) در برابر انگلستان در سال 1588، هرچند پایان امپراتوری نبود، اما نمادی از آغاز انحطاط قدرت دریایی و جهانی اسپانیا تلقی شد. اختلافات داخلی و ضعف پادشاهان بعدی هابسبورگ نیز به این روند سرعت بخشید.

دودمان بوربون و چالش های مدرنیته (قرن هجدهم و نوزدهم میلادی)

قرن هجدهم، با تغییر سلسله حاکم در اسپانیا، آغازگر دوره ای جدید از چالش ها و اصلاحات بود.

جنگ جانشینی اسپانیا و روی کار آمدن بوربون ها

با مرگ شارل دوم، آخرین پادشاه هابسبورگ اسپانیا، بدون وارث مستقیم، «جنگ جانشینی اسپانیا» (1701-1714) درگرفت. این جنگ بین خاندان های اروپایی برای کنترل تاج و تخت اسپانیا بود و در نهایت با «پیمان اوترخت» به پایان رسید. بر اساس این پیمان، فیلیپ پنجم از خاندان بوربون فرانسه به عنوان پادشاه اسپانیا به رسمیت شناخته شد، اما اسپانیا مجبور شد بسیاری از قلمروهای اروپایی خود (از جمله بلژیک، ایتالیا و مینورکا) را از دست بدهد و جبل الطارق نیز به بریتانیا واگذار شد. روی کار آمدن بوربون ها، اصلاحات متمرکز و مدرن سازی دولت و اقتصاد را به سبک فرانسه به ارمغان آورد.

تهاجم ناپلئون و جنگ شبه جزیره (1808-1814)

در اوایل قرن نوزدهم، اسپانیا با بحرانی بزرگ مواجه شد: تهاجم ناپلئون بناپارت. در سال 1808، نیروهای فرانسوی اسپانیا را اشغال کرده و ژوزف بناپارت، برادر ناپلئون، را به عنوان پادشاه منصوب کردند. این اقدام، مقاومت شدید و گسترده مردم اسپانیا را برانگیخت که به «جنگ شبه جزیره» معروف شد. این جنگ، با کمک نیروهای بریتانیایی و پرتغالی، اسپانیا را به ویرانی کشاند اما در نهایت به شکست فرانسه و بازگشت دودمان بوربون انجامید. پیامد مهم دیگر این جنگ، آغاز جنبش های استقلال طلبانه در مستعمرات اسپانیا در آمریکای لاتین بود که به تدریج منجر به از دست رفتن بیشتر این مستعمرات شد.

بی ثباتی سیاسی در قرن نوزدهم

پس از خروج فرانسویان، اسپانیا وارد دوره ای طولانی از بی ثباتی سیاسی، کودتاها، جنگ های داخلی (جنگ های کارلیست) و درگیری بین لیبرال ها و محافظه کاران شد. این بی ثباتی، مانع از توسعه اقتصادی و اجتماعی پایدار شد. در اواخر قرن نوزدهم، اسپانیا آخرین مستعمرات مهم خود (کوبا، پورتوریکو و فیلیپین) را در پی «جنگ آمریکا و اسپانیا» در سال 1898 از دست داد که به پایان رسمی امپراتوری استعماری اسپانیا منجر شد و این کشور را به دوران جدیدی از چالش ها سوق داد.

قرن بیستم و اسپانیای معاصر (1900 تا امروز)

قرن بیستم برای اسپانیا، عصری پر از درگیری های داخلی، دیکتاتوری و تحولات بنیادین بود که در نهایت به برقراری دموکراسی و حضور فعال در صحنه بین المللی منجر شد.

جمهوری دوم اسپانیا و جنگ داخلی (1931-1939)

در سال 1931، پادشاهی اسپانیا فروپاشید و «جمهوری دوم اسپانیا» با هدف اصلاحات عمیق اجتماعی و سیاسی تأسیس شد. اما اختلافات شدید میان جناح های سیاسی (راست گرایان، چپ گرایان، ملی گرایان و آنارشیست ها) و نیز نقش کلیسا و ارتش، کشور را به سمت یک درگیری خونین سوق داد. در سال 1936، «جنگ داخلی اسپانیا» آغاز شد. این جنگ که سه سال به طول انجامید، به میدانی برای آزمایش ایدئولوژی ها و سلاح های قدرت های بزرگ اروپایی (آلمان نازی و ایتالیای فاشیست در حمایت از ملی گرایان، و شوروی در حمایت از جمهوری خواهان) تبدیل شد. جنگ داخلی با پیروزی نیروهای ملی گرا به رهبری ژنرال فرانسیسکو فرانکو پایان یافت و 500,000 کشته و نیم میلیون نفر را درگیر خود ساخت. این پیروزی، آغازی بر دوره ای طولانی از حکومت استبدادی بود.

دیکتاتوری فرانکو (1939-1975)

پس از جنگ داخلی، ژنرال فرانکو یک رژیم دیکتاتوری نظامی را در اسپانیا برقرار کرد که تا زمان مرگش در سال 1975 ادامه یافت. در ابتدا، اسپانیا در دوران جنگ جهانی دوم بی طرف ماند، اما به دلیل تمایل به قدرت های محور، در سال های پس از جنگ دچار انزوای بین المللی شد. در دهه های 1950 و 1960، با تغییر سیاست ها و گشایش اقتصادی، اسپانیا شاهد «معجزه اقتصادی» و رشد سریع بود. با این حال، سرکوب مخالفان سیاسی و فقدان آزادی های مدنی، از ویژگی های اصلی دوران فرانکو بود. رژیم فرانکو تلاش کرد تا با حفظ ظواهر سلطنت، ثبات داخلی را تضمین کند و خوآن کارلوس، نوه آلفونس سیزدهم، را به عنوان جانشین آینده خود معرفی کرد.

گذار به دموکراسی (1975 به بعد)

با مرگ فرانکو در نوامبر 1975، اسپانیا وارد دوره ای حساس و حیاتی برای «گذار به دموکراسی» شد. خوآن کارلوس اول، پادشاه جدید، نقش محوری در این گذار ایفا کرد و برخلاف انتظار برخی، به جای حفظ رژیم دیکتاتوری، راه را برای برقراری دموکراسی هموار ساخت. در سال 1978، قانون اساسی جدید اسپانیا تصویب شد که پادشاهی مشروطه، ایجاد دولت های خودمختار برای مناطق مختلف (مانند کاتالونیا و باسک) و تضمین حقوق و آزادی های مدنی را به ارمغان آورد. اسپانیا به تدریج به عضویت سازمان های بین المللی مهم مانند اتحادیه اروپا (1986) و ناتو درآمد و به عنوان یک کشور دموکراتیک و توسعه یافته در صحنه جهانی مطرح شد.

اسپانیای مدرن

اسپانیای امروز، کشوری پویا با اقتصادی بزرگ و جایگاهی مهم در اتحادیه اروپا است. این کشور در آغاز هزاره جدید، شاهد رشد اقتصادی قوی و بهبود کیفیت زندگی بود، اما بحران مالی جهانی سال 2008 و ترکیدن حباب مسکن، چالش های اقتصادی جدی از جمله افزایش نرخ بیکاری را به همراه داشت. مسائل مربوط به جدایی طلبی های منطقه ای، به ویژه در کاتالونیا، و همچنین چالش های اجتماعی ناشی از مهاجرت گسترده، از جمله مسائلی هستند که اسپانیای مدرن با آن ها مواجه است. با وجود این چالش ها، اسپانیا همچنان به حفظ تنوع فرهنگی، پویایی اجتماعی و نقش فعال در روابط بین الملل خود ادامه می دهد.

پیوستن اسپانیا به اتحادیه اقتصادی اروپا در سال 1986 و سپس عضویت در اتحادیه اروپا، نقطه عطفی در تاریخ معاصر این کشور بود که به آن امکان داد تا پس از دهه ها انزوا و بی ثباتی، در مسیر توسعه و همکاری های منطقه ای گام بردارد.

سوالات متداول

چه زمانی اسپانیا به یک کشور متحد تبدیل شد؟

اسپانیا در سال 1492 میلادی با سقوط گرانادا و پایان بازپس گیری (رِکونکیستا) توسط پادشاهان کاتولیک (ایزابل یکم کاستیل و فردیناند دوم آراگون) به شکل کشوری متحد پدیدار شد.

اندلس اسلامی چه اهمیتی در تاریخ اسپانیا داشت؟

اندلس اسلامی برای نزدیک به هشت قرن (711 تا 1492 میلادی) به یکی از مراکز اصلی علم، فرهنگ و تمدن در جهان تبدیل شد. کوردوبا به عنوان پایتخت، یکی از بزرگترین و پیشرفته ترین شهرهای اروپا بود که در آن مسلمانان، مسیحیان و یهودیان در کنار هم زندگی و به تبادل دانش می پرداختند و بسیاری از پیشرفت های علمی اروپا در قرون بعدی، ریشه در دستاوردهای اندلس داشت.

عصر طلایی اسپانیا به چه دوره ای اطلاق می شود؟

عصر طلایی اسپانیا به سده های 16 و 17 میلادی اطلاق می شود که در این دوره، اسپانیا تحت حکومت دودمان هابسبورگ (به ویژه کارلوس پنجم و فیلیپ دوم) به اوج قدرت نظامی، اقتصادی و فرهنگی خود رسید و به واسطه کشف آمریکا و سرازیر شدن ثروت از مستعمرات، به بزرگترین امپراتوری جهان تبدیل شد.

چرا جنگ داخلی اسپانیا رخ داد؟

جنگ داخلی اسپانیا (1936-1939) به دلیل اختلافات عمیق ایدئولوژیک و سیاسی میان جناح های راست گرا (ملی گرایان) و چپ گرا (جمهوری خواهان، سوسیالیست ها و کمونیست ها) پس از تشکیل جمهوری دوم اسپانیا در سال 1931، و نیز دخالت قدرت های خارجی، به وقوع پیوست. این جنگ به پیروزی ژنرال فرانکو و آغاز دیکتاتوری او منجر شد.

اسپانیا چگونه به دموکراسی گذار کرد؟

پس از مرگ ژنرال فرانکو در سال 1975، خوآن کارلوس اول به عنوان پادشاه به تخت نشست. او با حمایت از اصلاحات سیاسی و اجتماعی، زمینه را برای تدوین قانون اساسی جدید در سال 1978 و برقراری پادشاهی مشروطه و دموکراسی پارلمانی فراهم کرد. این دوره با اعطای خودمختاری به مناطق مختلف و پیوستن به اتحادیه اروپا مشخص شد.

نتیجه گیری

تاریخ اسپانیا، تابلویی جامع از فراز و فرودهای تمدنی است که از ریشه های باستانی ایبریا آغاز شده و تا دموکراسی مدرن امروز ادامه یافته است. این مسیر طولانی، ترکیبی از نفوذهای متنوع فرهنگی، مذهبی و سیاسی است که هویت منحصر به فرد این کشور را شکل داده است. از تمدن های مدیترانه ای و امپراتوری روم گرفته تا پادشاهی ویزیگوت ها، شکوه اندلس اسلامی، عظمت امپراتوری اسپانیا و چالش های مدرنیته، هر دوره لایه جدیدی به میراث غنی اسپانیا افزوده است. اسپانیا امروز نیز با چالش های داخلی و خارجی خود روبه روست، اما با تکیه بر تاریخ پربار و روحیه پویای مردمش، همچنان در مسیر تکامل و نقش آفرینی در صحنه جهانی پیش می رود.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "تاریخ اسپانیا: هر آنچه باید در مورد آن بدانید (مختصر و جامع)" هستید؟ با کلیک بر روی گردشگری و اقامتی، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "تاریخ اسپانیا: هر آنچه باید در مورد آن بدانید (مختصر و جامع)"، کلیک کنید.